هفتم آبان ماه برابر است با روز جهاني كوروش بزرگ كه نامش نه تنها براي ايران كه براي جهان و همه آدميان، آبرو و اعتبار آفريده است.
چكامه (شعري) كه در پي ميآيد، كوتاه شده سرودهاي از سركار خانم توران بهراميچكامه سراي زرتشتي است كه بازگو كننده بخشي از نيكيهاي اين بزرگ مرد همه دوران است.
در آفاق كورش چنان درگرفتي كه آنرا چو خورشيد خاور گرفتي
ترا همرهي كرد فر خدايي ز فر خدا سايه بر سر گرفتي
نسب بردي از مادي و پارسي هم فر،از هر دو، آن آريا فر گرفتي
به آيين مزدا دل و جان سپردي وز انگيزهاش راه داور گرفتي
اگر چند بودي به كيش اهورا ولي پاس اديان ديگر گرفتي
به قوم يهود آنچنان مهر كردي كز آن قوم نام پيمبر گرفتي
به تاريخ يادت چنان مانده نيكو كه نام خوش دادگستر گرفتي
پي افكندهاي معبد قوم موسي توانايي از چرخ اخضر گرفتي
همه سرفرازي و آزادگي را چو آزاد سرو تناور گرفتي
به نيروي نيكي و پاكي و دانش جهان كهن را سراسر گرفتي
مسخر نمودي دل مردمان را به داد و دهش هفت كشور گرفتي
در آن دورهي تار و آن شام ظلمت ز درياي توفنده گوهر گرفتي
حقوق بشر را چنان پي نهادي كه نوع بشر را برابر گرفتي
همه بندگان را به يك چشم ديدي خرد را به هر كار ياور گرفتي
نكردي به كس بار، آيين خود را جهان بيني از مهر و اختر گرفتي
ز گنجور تاريخ تا واپسين دم به از گوهر و برتر از زر گرفتي
به كلك تواناي صدها مورخ ستايش شدي زيب و زيور گرفتي
تو داد ستمديدهي بينوا را به آزادگي از ستمگر گرفتي
به دل هاي تاريك و سرد و فسرده چنان آذر ايزدي در گرفتي
پس از ماد و ليدي و آشور و بابل فينقي و بخشي ز خاور گرفتي
ز يك سوي تا سند گشتت مسلم وز آن سو، ز بسفر فراتر گرفتي
زيك سوي تا ساحل پارس راندي ز يك سوي تا بحر احمر گرفتي
كهن خطهي سارد را با سپاهي نشسته بر اسب تكاور گرفتي
گشودي دژ محكم شهر بابل ستم پيشگان را به تسخر گرفتي
چنان عرصه بر خود سران تنگ كردي كه آرام فرعون و قيصر گرفتي
بشد خم بر آرامگاهت سكندر بدانسان غرور سكندر گرفتي
خردمند شاها در آن روزگاران جهان را چو مهر منور گرفتي
بود لوح تو آن چنان گيتي آرا كز آن جاودان بر سر افسر گرفتي
پس از آنكه به گذشت عمرت به نيكي به سوي بهشت خدا پر گرفتي
babak
نظرات شما عزیزان: